دلنوشته ۱۳۹

ساخت وبلاگ

از اینکه همیشه بیادتم حال میکنم

تو را هر روز در دلم فریاد میکنم
کار تو آن سحر و شبی دگر بود برایم
قصدم آن دو نبود میخواهم بمانی برایم
نیتم خواستنت بود که خواستی
چیزی نمیخواهم که میدانستی
فکرم که تو بودی شادم میکرد
از زمین جدا و آزادم میکرد
رفاقت را در حقم تمام کردی
شکرت میکنم که بمن لطف کردی
من تو را دارم و داشته ام خوش حالیست
داشتن تو سوای این دروغهای پوشالیست
روزگار من با تو چیز دیگریست
این که مرا خواستی حرف دیگریست
من جز اشتباه وخجالت چیزی ندارم
در سر کوی تو هر کاری کنم باز ندارم
شاید یادت بودم که یادم کردی
نشستی و بند از پایم باز کردی
آن شبها که یادت میکردم حس پرواز داشتم
قشنگیش این بودگوئی بدورت طواف داشتم
نیامده مرا حکم طواف دادی
با انگشتت به رسول نشانم دادی
سر که چرخاندم دستش بر سرم بود
از گرمای وجودش گوئی جان بر لبم بود
دیگر چه بگویم از اینکه یادت کردم
در خاطرم هست با امامان نشر کردم
گاهی آن میامد گاه آن دیگری
حیرت از من و دیدن دیگری
یاد تو ذوق و شوق و لذت است
یاد تو ایمان و ذکر اکبر است
ممنونم که یادم میکنی
اشک میریزم و خوشحالم میکنی
من میخواهم تو را
من میجویم تو را
عشق من یاد توست
عشق من یاد توست

با خدا تا خجالت...
ما را در سایت با خدا تا خجالت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arshkebriyao بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 9:33